يارم چو برگزيد به خود يار ديگري
زد بر دلم خدنگ شرر بار ديگري
چون ديد نقد جان من خسته بي نهايت است
كالاي حسن ببرد به بازار ديگري
او مشتري به بازار عشقم نگشت و من
اينك روم به پيش خريدار ديگري
اي بي مروت اينهمه جور و جفا چرا؟
با اينكه دل نداده به دلدار ديگري
يك عمر خو به گلشن كويت گرفته ام
اكنون روم چگونه به گلزار ديگري
داني كه نيست بهر (سهيلي) به اين جهان
دشوارتر زهجر تو دشوار ديگري
ناگفته های دل...برچسب : نویسنده : 6shabebarany2006e بازدید : 97